زبانحال مولا امیر المؤمنین علیهالسلام در شب نوزدهم
شاعر : سید پوریا هاشمی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : مربع ترکیب
دیگر کتاب هجـر رخ یار بسته است راه نفـس کـشیـدنم انـگـار بسته است
تا آن زمان که سفرۀ دیدار بسته است کامم برای سفـره افـطـار بسـته است
از روزگار گـنـدم و خـرما نخـواستم
چیزی به غـیر دیدن زهـرا نخـواستم
امشب ستارگان به نگاهم چه میکنند با گـریههای گاه به گـاهم چه میکنند
مرغـان خانگی سر راهم چه میکنند چیزی بغیر مرگ نخواهم چه میکنند
راهی مـسـجـدم که دوبـاره اذان دهـم
راحت بگویم اشهد خود را و جان دهم
قد قـامت الصـلاة؛ عـلی را رها کنید دیـنی که مانده گـردنـتـان را ادا کـنید
در وقت سجده فرق سرم را دوتا کنید جـسـم مرا دم در مسـجـد رهـا کـنـیـد
شمشیر نه! که عمر علی را دری گرفت
مسمار لعـنتی ز علی همسری گرفت
در کـوچهها به قامت خم راه میروم خون لخته بسته است سرم راه میروم
بـا یـاری حـسـن دو قـدم راه میروم نـزدیک خانه است خودم راه میروم
زینب نشـسـته تا که بحـالـم نظـر کند
ای وای اگر نگاه به این زخم سر کند
زن را توان دیدن این زخمها که نیست با اضطراب و دلهرهها آشنا که نیست
در قلب او تحمل هول و ولا که نیست پس حق زینـبم سفـر کـربلا که نیست
دلشوره دارم از روی تل نیمه جان شود
همراه زخمهای حسـیـنش کـمان شود
یک تن غریب مانده و دورش هزارهاست از تیر و نیزه دوربه دورش حصارهاست
از یک طرف محاصرۀ نیزه دارهاست از یک طرف معذب سم سوارهاست
اسلام را دو مـرتـبه بر نیـزه میزنند
سر را که میبرند به سر نیزه میزند
|